نور شریعت

فقه سیاسی- فقه عبادی - فقه معاملاتی- کلام- عقاید- تفسیر-پاسخ به سوالات مذهبی

نور شریعت

فقه سیاسی- فقه عبادی - فقه معاملاتی- کلام- عقاید- تفسیر-پاسخ به سوالات مذهبی

نور شریعت

این وبلاگ جهت آشنایی با تالیفات ارزشمند و آثار استاد گرانقدر حضرت آیت الله شریعتمدار جزایری میباشد

بایگانی
  • ۰
  • ۰

طهارت به معنای پاکی وپاکیزگی است واهل لغت وفقهاءبرآن اتفاق دارند لیکن دراصطلاح فقهاء درآن اختلاف است؛ 

شیخ طوسی:

طهارت درشریعت عبارتست ازواقع ساختن کارهایی مخصوص دربدن برکیفیت مخصوصی که با آن کارها داخل شدن درنمازمباح می شود.

شهیداول:

به کارگیری طهوراست مشروط به نیت؛ وطهورآب وخاک است. وشهیدثانی نیزهمین را پذیرفته است. 

صاحب جواهر:

مشهورمیان فقهای شیعه آنست که ازاله ازخبث ونجس ازطهارت به حساب نمی آید. 

 

محدث کاشانی:

طهارت درعرف فقهاء اطلاق می شودبرمجموعه ای ازمباحث ومطالب که برای شناخت احکام شرعیه ای که عارض برفعل مکلف می شوند که آن احکام تعلق دارندبه خبث وحدث. 

علامه حلی:

طهارت، وضوء یاغسل یاتیمم است که با آن، انجام دادن عبادت شرعی مباح می شود.

شیخ طوسی درکتاب خلاف درمعنای طهورکه باآن طهارت حاصل می شود گفته است: طهوربه معنای ازاله کننده حدث ونجاست است.

شافعی ومالک نیزهمین معنا را پذیرفته اند.

ابوحنیفه:

طهوربه معنای طاهراست؛ یعنی پاک نه پاک کننده پس بنابررأی ابوحنیفه طهارت به معنای پاکی است نه پاک کنندگی.

عبدالرحمن جزیری:

طهارت دراصطلاح فقهاء رفع حدث یاازاله خبث است وخبث نجاست مادی است؛ مانند: خون وبول وعذره.  وحدث امرمعنوی است که برانسان حادث می شود زمانی که چیزی ازاوصادرشودکه مانع ازداخل شدن درنمازاست وواجب می کند وضوء یاغسل یاتیمم را. وظاهراینست که این معنارا تمام فقهاء ازشیعه واهل سنت پذیرفته اند.

محقق سبزواری:

کلمات فقهاء درمعنای طهارت اختلاف دارد وتعریفی که خالی ازاشکال باشدیافت نشده است، حتی بعضی ازفقهاء گفته اند که این تعاریف تعریف لفظی است وبحث کردن وطولانی نمودن درآن بی فائده است.

تحقیق مطلب

آنچه نقل کردیم بخشی ازکلمات فقهای شیعه واهل سنت است لیکن تحقیق این است که طهارت حتی دراصطلاح فقهی وکتب فقهی به معنای لغوی آن که نظافت ونزاهت وپاکی ازآلودگی ها ازخبث وحدث است استعمال شده است ومعنای آن اختصاص به خصوص غسل یاتیمم یاوضوء ندارد بلکه اینها همه ازافرادومصایق آن هستند؛ بنابراین بحث کردن دراین که استعمال واژه طهارت درحدث حقیقت است یامجاز ساقط می شود وهم چنین بحث دراینکه حقیقت است درخبث ومجازاست درغیرآن یا استعمال شده درقدرمشترک بین حدث وخبث یادرهردوحقیقت است.

واگرکسی بگویدحقیقت است درخبث ومجازاست درحدث - زیرا قبل ازآمدن شرع طهارت حقیقت درازاله خبث بوده وشارع آنرا دررفع حدث به عنوان مجازاستعمال کرده وچون این استعمال زیادشده- بعیدنیست که دررفع حدث نیزحقیقت شده باشد.

پاسخ

پاسخ آنست که استعمال طهارت درازاله خبث درلسان شرع یا متشرعه نیز بسیار زیاد است که بامراجعه به آیات قرآن وروایات معلوم می شود وظاهراین است استعمال طهارت درلسان شرع ومتشرعه ازباب استعمال لفظ درمعنای مجازی نیست بلکه ازباب استعمال لفظ درمعنای حقیقی است که همان معنای پاکی ونزاهت باشد وتمام آنچه ازازاله خبث ورفع حدث است همه ازافرادومصادیق آن می باشندوشارع مقدس درمعنای طهارت اصطلاح خاصی رانیاورده است.

اما آنچه را که محقق درشرایع گفته است- طهارت اسم برای وضویاغسل یاتیمم است بروجهی که تأثیردرمباح شدن دخول درنمازدارد- حرف درستی است واشکالی برآن واردنمی شود؛ زیرا فرموده: اسم است برای وضووغسل وتیمم ونگفته است که وضووغسل وتیمم مفهوم طهارت است ونام گذاری برخی ازافرادکلی به لفظ کلی مانعی ندارد؛ پس طهارت که به معنای نزاهت وپاکی کلی است دراصطلاح فقهاء اسم قرارداده شده برای بخشی ازافرادآن که وضووغسل وتیمم باشد؛ بنابراین هرآنچه درکتاب طهارت ازآن بحث می شود از ازاله نجاسات ورفع حدث وافراداینها همه درمعنا ومفهوم طهارت داخل هستندوطهارت درمعنای لغوی خود استعمال شده است وانها همه ازافرادومصادیق آن هستند.

دلیل

دلیل براین مطلب،آیات وروایات بسیاری است که می گوید:طهارت درمعنای لغوی استعمال شده است ازجمله آیات این آیه شریفه است که می فرماید:«وینزل علیکم من السماء ماء لیطهرکم به»(وبرشما ازآسمان آبی میفرستد که شما را باآن پاکیزه گرداند.) پاکی ازحدث که غسل جنابت بود وپاکی ازخبث که منی بود واین آیه درارتباط باجنگ بدرومحتلم شدن مسلمانان ونبودآب نازل شد، سپس خداوندباران را فرستاد برای غسل وازاله منی ازبدن ولباس مسلمین.

پس دراین آیه، تطهیرهم دررفع حدث استعمال شده است وهم درازاله خبث که همان معنای حقیقی ولغوی آنست.

ازجمله روایات نیزاین دوروایت را متذکرمی شویم که دال برهمین مدعاست:

  1. کل شیئ نظیف حتی تعلم انه قذر

  2. الماء طاهرحتی تعلم انه قذر

واما «طهور» یابمعنای مایتطهربه است یعنی آب وخاک- که این معنای مشهورمیان شیعه واهل سنت است چنانچه درریاض آمده است  لیکن بایدبرای اثبات این معنا درلفظ آن تأویل کردوگفت: طاهرمطهر. چنانچه برخی ازاهل لغت مانند فیومی، ابن فارس، تغلب، ازهری وابن اثیرگفته اندو بعضی ازعلماء شافعی ازاهل سنت نیزآن را نقل کرده اند همچنین ترمذی که ازائمه اهل سنت است آن را نقل کرده، شیخ طوسی نیزفرموده: اهل لغت براین معنا اتفاق دارند.

درجواهرالکلام گفته است: طهوربمعنای مطهراست ودربسیاری ازرویات طهوربه معنای مطهراستعمال شده است. آنگاه روایات بسیاری به عنوان مثال آورده که درآن روایات؛ طهوربه معنای مطهربه کارگرفته شده است.

نظریه عجیب وخلاف مشهور

امام ابوحنیفه واصحاب رأی وبرخی دیگر طهور را به معنای طاهرگرفته اند که درکلام شیخ طوسی پیش ازاین به آن اشاره شد، وازآنچه بیان شد ازاتفاق اهل لغت وعلمای شیعه واهل سنت که طهوربه معنای مطهراست، روشن شدکه قول ابوحنیفه دلیل ندارد؛ ودیگراینکه طهورصیغه مبالغه است ومبالغه بامعنای مطهریت سازگاراست نه بامعنای طاهرچون درطاهرمبالغه نیست اما مطهرنسبت به طاهرمبالغه است چون مطهرطهارت را به غیرخود سرایت می دهد ودرآن وصف زائداست طاهربه معنای پاک است وپاکی مراتب نداردودرمفهوم آن تفاوتی نیست؛ پس مبالغه درآن راه ندارد اما مطهریعنی پاک کننده وپاک کنندگی معنای زائدی است برمعنای پاکی پس مبالغه درآن راه دارد.

اقسام طهارت

طهارت بردوقسم است 

طهارت ازخبث

 وطهارت ازحدث

وبراین تقسیم جمیع فقهای اسلام اتفاق دارند وآب مطهرازخبث وازحدث است یعنی نجاست را پاک می کند ومی توان باآن وضو گرفت وغسل کرد؛ به مقتضای این دوآیه شریفه:

«وانزلنا من السماء ماءطهورا»(ومی فرستیم ازآسمان آب طهوررا) وگفتیم طهوربه معنای طاهرومطهراست یعنی پاک وپاک کننده ازخبث وحدث.

«وینزل علیکم من السماء ماء لیطهرکم به»(ومی فرستدبرشما آب را تا شما را پاکیزه گرداند؛ پاکیزه کند ازنجاست وپاک کند ازحدث جنابت)

اقسام آب

وآب ازحیث قلت وکثرت واطلاق(مطلق بودن) واضافه(مضاف بودن) ، اقسامی دارد که ذیلابیان می شود.

آب مطلق

آب مطلق آبی است که برطبیعت خود_که ازآسمان نازل شده  یا از زمین جوشیده وبالاآمده _ مانده وبتوان به آن آب گفت بدون نیاز به ذکرقیدیاوصفی؛ دربرابرآب مضاف که اطلاق آب برآن باقیدو وصف است؛ مانند: آب پرتقال، آب هندوانه و...

آب مطلق پاک است وپاک کننده ازحدث وخبث به اتفاق همه فقهاء مذاهب مگرعبدالله بن عمرکه به قول واحد ازاوروایت شده که تیمم نزدمن بهتراست ازآب دریا اما گفتارمردوداست به فرمایش پیامبرصلی الله علیه وآله:« من لم یطهره البحرفلاطهره الله»(هرکس دریا اورا پاک نکند خدا اورا پاک نسازد.)

نتیجه

پس ازاقسام آب، آب مطلق است وآب باران، دریا، نهر، چاه، چشمه وآب ذوب شده ازبرف ویخ همه پاکند وپاک کننده، تنها ازعبدالله بن عمرنقل شده که آب دریا پاک کننده نیست وفقهای اسلام باحدیث ازپیامبرص آن را مردود می دانسته اند.

اقسام آب مطلق

آب مطلق ازجهت ملاقات بانجس وحکم شرعی که داردبرچندقسم تقسیم می شود:

  1. آب کثیر

  2. آب قلیل

  3. آب جاری

  4. آب راکد

آب کثیر

آب کثیربه اتفاق تمام فقهاء اسلامی غیرازمالکیه باملاقات با نجس متنجس نمی شودمگراینکه یکی ازاوصاف سه گانه ازرنگ وبو وطعم، براثرنجاست تغییرکندکه دراین صورت متنجس خواهدشد.

اما مالکیه می گویند آب ازنظرحکم شرع قلیل وکثیرندارد واگردراثرنجاست رنگ وبو مزه آب تغییرنکندنجس نمی شود چه قلیل باشد وچه کثیر. پس مالکیه آب قلیل را مانندآب کثیرمی دانندوباتغییرنکردن رنگ وبوومزه آن بانجاست نجس نمی دانند وآب قلیل ازنظرآنان با ملاقات بانجس متنجس نمی شود مگراینکه یکی اوصاف سه گانه آن تغییرکند.

معیاردرآب کثیر

امامیه

مقدارآب کثیردرنظرامامیه رسیدن به مقدارکر است، ومشهوردرنظرامامیه کرآنست که مساحت آن ازجهت طول وعرض وعمق هرکدام سه وجب ونیم باشدوازجهت وزن، مقدار377کیلو و419گرام باشد.

حنبلیه وشافعیه

آب کثیرآبی است که به مقداردوقله باشد.قله به معنای کوزه است وطول عرض وعمق آن هرکدام یک ذراع ویک چهارم ذراع است (تذکرة الفقهاء، علامه حلی، ج1، ص 19؛ الفقه علی الذاهب الاربعة ج1 ص41)

حنفیه

آب کثیر آبی است که اگریک طرف آن به حرکت آید طرف دیگرحرکت نکند.( تذکرة الفقهاء، علامه حلی، ج1 ص22؛ الفقه علی المذاهب الاربعه ج1 ص 42؛ فقه السنة ج1 ص14و15؛ الفقه علی المذاهب الخمسة ج1 ص 46)

آب مضاف

امامیه وهمه مذاهب بجزحنفیه

خود پاک است اما پاک کننده ازنجاست نیست یعنی اگرچیزی را که نجس شده با آب مضاف بشوئیم پاک نمی شود به اتفاق تمام فقهای مذاهب.

حنفیه

 گفته اند هرمایعی غیراز روغن پاک کننده است.

وضووغسل با آب مضاف

امامیه وهمه مذاهب بجزحنفیه

 مذاهب اتفاق دارندکه وضووغسل با آب مضاف صحیح نیست


 

حنفیه

حنفیه وضووغسل را باآب مضاف جایزوصحیح میدانند.( تذکرة الفقهاء ج1ص 19؛‌الفقه علی المذاهب الاربعة ج1 ص41)

آب جاری وراکد

امامیه

آب جاری آبیست که اززمین بجوشد وبیرون بیاید مانندچشمه وچاه بخلاف آب راکد؛‌ آب جاری باملاقات بانجاست نجس نمی شودمگراینکه رنگ یابو یامزه آن تغییرکند.

معیاردرآب جاری

امامیه

جوشیدن از زمین وجاری شدن ازمنبع طبیعی زمینی لازم است.

حنفیه وحنابله

صرفا جریان کافی است کم باشد یازیاد وازمنبع طبیعی باشد یاازغیرآن؛ بنابراین هرآبی که جریان داشته باشد آب جاری است وباملاقات با نجاست نجس نمی شود حتی اگردریک ظرف آب پاک باشدودرظرف دیگری آب نجس وهردوظرف ازبلندی ریخته شوندودرهواء باهم مخلوط شوندسپس برزمین آیندوجاری گردندتمام آب پاک است واگردوظرف آب را برزمین بریزندنیزپاک است؛ پس معتبردراسم جاری،‌جریان است وحکم آن حکم آب کثیراست.


 

شافعیه

شافعیه فرقی میان آب راکدوجاری نگذاشته اندوگفته اند هرآبی هرچندآب چشمه وچاه اگرکثیرباشدحکم آب کثیررا داردواگرقلیل باشد حکم آب قلیل را دارد. (کثیرازنظرموضوع وحکم بیان شد)

مالکیه

مالکیه هیچگونه فرقی میان آبها نگذاشته اند وبه نظرآنان هرآبی که بانجاست ملاقات کنداگررنگ وبو ومزه آن تغییرنکندپاک است هرچندقلیل وراکدباشد.(الفقه علی المذاهب الخمسه ص20و21)

آثارطهارت

طهارت ازحدث

به اتفاق تمام فقهاء مذاهب حدث به دوقسم تقسیم می شود

حدث اصغر

وآن حدثی است که تنها وضورا واجب می سازد وبعدازحدوث آن باید تنهاوضوگرفت. 

 حدث اکبر

وآن حدثی است که غسل راواجب می سازدکه بعدازوقوع آن باید غسل کردوگاهی باغسل وضوء هم لازم است.

اگرحدث اصغرباشد باوجودآن نمی توان بعضی کارهارا کردمگراینکه وضوگرفته شودوبعدازوضوانجام آن کارها مباح می شود.

کارهایی که وضوء لازم دارد

تمام نمازهای واجب ومستحب 

وبی وضونمازباطل است وبراین حکم تمام فقهای مذاهب اتفاق دارند مگرامامیه که وضورا درنمازمیت لازم ندانسته وگفته اندکه نمازمیت درحقیقت دعایی است ونمازنیست ودعانیازبه وضوندارد لیکن وضودرنمازمیت مستحب است.

طواف واجب دورکعبه

 که طواف واجب بی وضوباطل است به اتفاق جمیع فقهاء مذاهب  مگرحنفیه که گفته اندطواف بی وضوصحیح است اما گناه دارد.

سجده تلاوت قرآن

 که بعدازخواندآیه مخصوصی ازقرآن کریم واجب می شود. همچنین سجده شکربه نظرچهارمذهب اهل سنت نیازبه وضودارد بخلاف نظرامامیه که وضورا درسجده شکر لازم نمی داندوانجام این دوسجده را بی وضوصحیح میداند لیکن وضورا برای آندومستحب میداند.

مس مصحف

 ورساندن جایی ازبدن به قرآن کریم به اتفاق تمام فقهاء مذاهب. 

امامیه

گفته اند: مس نوشته عربی قرآن بدون حائل حرام است خواه آن نوشته درقرآن باشد یادرغیرقرآن اما خواندن، نوشتن، حرزقراردادن ومس نوشته غیرعربی قرآن بی وضوجائزاست مگراسم جلاله یعنی(الله) که مس آن بی وضوء جائزنیست به هرزبانی که باشد عربی یاغیرعربی درقرآن باشد یا درغیر قرآن.

مالکیه

 گفته اند نوشتن قرآن نیزبی وضوجایز نیست همچنین دست زدن بی وضو به قرآن هرچندحائل ومانعی نیزباشد جایزنیست. 

وتمام فقهاء جائزدانسته اندخواندقرآن را ازروی نوشته ویاازحفظ بی وضوء چنانچه همگان حرزقراردادن قرآن را بی وضوء جائزدانسته اندغیرازمالکیه که جائزندانسته اند حرزقراردادن قرآن را بی وضوء.

حنابله

 گفته اند نوشتن قرآن بی وضو جایزاست وحرزقراردادن آن بی وضوء با حائل مانع ندارد.

شافعیه

 گفته اند دست زدن به جلدقرآن بی وضوءصحیح نیست هرچندجلدازقرآن جداشده باشد وهرچیزی که به قرآن آویزان باشد مس آن جایزنیست تازمانی که به آن آویزان باشد وجایزاست نوشتن قرآن بی وضووحمل آن بعنوان حرز وجائزاست دست زدن به نوشته قرآن اگربرلباس دوخته شده  ولباس به آن تطریزشده باشد.

حنفیه 

گفته اندمس قرآن بی وضوجائزنیست هرچند به زبان اجنبی نوشته شده باشد وهمچنین نوشتن قرآن بی وضوء جایزنیست اما خواندقرآن بی وضو ازحفظ جایزاست.

مبحث غسل

موجبات غسل

جنابت وحیض

جنابت و حیض موجب غسل است به اتفاق تمام فقهای مذاهب

استحاضه ومس میت

امامیه 

برای ایندوغسل را واجب دانسته اند.

مذاهب اربعه

مس میت واستحاضه را موجب غسل نمی دانند.

اسلام کافر

امامیه ودیگران غیرازحنابله

اسلام کافرموجب غسل نیست گرچه مستحب است.

حنابله

اسلام کافرموجب غسل است.

طهارت ازخبث

طهارت ازخبث یعنی پاک بودن ازنجاسات دربدن نمازگزارولباس اوشرط است درصحت نماز به اتفاق تمام فقهاء ازشیعه واهل سنت ودرهیچ مذهبی نمازبانجس بودن لباس یابدن نمازگزارصحیح نیست.

 

موارداستثناءنجاسات درهرمذهب

امامیه

خون زخم ودمل، قروح وجروح، خون کمترازدرهم، خون حیوان طاهرالعین غیرازدماءثلاثه وغیرازمیته را استثناءکرده همچنین لباسی که ازکوچکی نشوددرآن عورت را پوشاند مانندجوراب وکلاه وهمچنین لباس زنی که مربیه طفل است به شرط این که درهرروزیک بارآن رابشوید وهم چنین نجاست درحال اضطرار درنمازاستثناءشده وبانجاست آن می توان نمازخواند.

مالکیه

گفته اند: مواردذیل درنمازعفوشده است سلسل البول والغائط، بلل بواسیر، نجاست لباس یابدن مرضعه ازطفلی که شیرمی دهد، نجاست لباس یابدن قصاب، کسی که چاه توالت را خالی می کند، طبیب جراح، خون کمترازیک درهم وآنچه که ازدمل خارج می شود.

حنفیه

مواردزیررا استثناءکرده اند:

نجاست به مقداردرهم یاغیرخون، فضله گربه وموش درحال ضرورت، ترشح ادرارنجاست لباس قصاب درحال ضرورت، گل نجس کوچه ها هرگاه عین نجاست درآن دیده نشود.


 

شافعیه

مواردزیررا ازمستثنیات برشمرده اند:

هرنجاستی که قابل ر‍ؤیت نباشد، گل نجس درکوچه ها، مائعات نجس که درادویه وبوهای خوش ترکیب می شود.

حنابله

گفته اند: خون وچرک کم مانع ندارد، گل نجس خیابان وکوچه ها پاک است، ونجاستی که به داخل چشم انسان برسدکه اگرآن را بشویددرضررواقع شود.

اعیان نجسه

موارداختلافی

ازنجاسات ادرارومدفوع حیوانی که خون جهنده داردوحرام گوشت است نجس است به اتفاق جمیع فقهای مذاهب ازشیعه واهل سنت، اما درغیراین دو اختلاف است که بیان می شود.

ادرارومدفوع حیوان حلال گوشت

امامیه

حیوان حلال گوشت مانندگوسفندوگاووشترکه ازگوشت آنها استفاده می شود، ادرارومدفوع آنهاپاک است.

حنابله

پاک است مگراینکه اکثرغذایش نجاست باشدکه دراین صورت ادرارومدفوع این حیوان نجس است.

 

حنفیه وشافعیه

نجس است.

مالکیه

نجس است اگربه خوردن نجاست عادت کند.

حیوان حلال گوشت که برآن سوارمی شوند مانند: الاغ، اسب وقاطر

امامیه

گوشت آنها حلال وادرارومدفوع آنهاپاک است.

همه مذاهب اهل سنت

گوشت آنها حرام است وادرارومدفوع شان نیزنجس است.

ادرارومدفوع پرندگان

امامیه

پاک است چه حرام گوشت باشندوچه حلال گوشت.

حنفیه

دوگونه اند اگرپرنده فضله خودرا درهوا می اندازدمانندکبوتروگنجشک ادرارومدفوع آنها پاک است، واگرفضله خودرادرزمین می اندازد مانندمرغ خانگی نجس است.

حنابله ومالکیه

اگرحلال گوشت باشند پاک است واگرحرام گوشت باشند نجس است.

 

شافعیه

نجس است.

خون

امامیه وحنفیه

خون حیوانی که جهنده باشدنجس است وخون حیوانی که جهنده نباشدپاک است.

حنبلیه

خون مطلقا نجس است چه ازحیوانی باشد که خون جهنده داردوچه ازحیوانی که خون جهنده ندارد مگرخون شهیدوخون ماهی که پاک است.

شافعیه ومالکیه

خون ازهرحیوانی که باشدنجس است مگرخون شهیدوبرخی ازحشرات.

منی

امامیه

منی حیوانی که خون جهنده دارد مطلقا نجس است چه حلال گوشت باشد وچه حرام گوشت.

حنبلیه

منی آدمی وحیوان حلال گوشت پاک است اما منی بقه حیوانات نجس است.

حنفیه ومالکیه

منی نجس است ازهرحیوانی که باشد.

شافعیه

منی انسان وتمام حیوانات پاک است جزمنی سگ وخوک که نجس است.

وذی و مدی و ودی (رطوبتی که پس ازادرارودراول شهوت وقبل ازمنی بیرون می آید)

امامیه

هرسه رطوبت پاک است.

حنابله

مذی و ودی حیوان حلال گوشت پاک است.

 

بقیه مذاهب

هرسه رطوبت نجس است.

وذی رطوبتی است که پس ازخروج منی ازانسان خارج می شود؛ مذی رطوبتی است که هنگام ملاعبه زن ومردپیش ازخروج منی خارج می شود و ودی رطوبتی است که پس ازخروج ادرارخارج می شود.



 

قی

امامیه

قی پاک است.

بقیه مذاهب

قی نجس است.

مردار

امامیه وحنفیه

مردارانسان قبل ازغسل نجس است وبعدازغسل پاک است.

شافعیه، مالکیه وحنابله

مردارانسان مطلقا پاک است چه قبل ازغسل وچه بعدازغسل.

مردارغیرانسان ازحیوانات که خون جهنده دارد درتمام مذاهب اسلامی نجس است مگرحیوانات دریائی وحیواناتی که خون جهنده ندارند. البته شافعیه مردارتمام حیوانات را نجس می داند جزمردارملخ.

فقاع

امامیه

فقاع نجس است.

بقیه مذاهب

نجس است.

سگ

سگ راتمام فقهاءمذاهب اسلامی نجس میدانند مگرحنفیه که می گویند سگ پاک است وتنها آب دهان سگ نجس است.

کافر

امامیه

جمیع انواع واقسام کافرنجس است.

بقیه مذاهب

کافردرتمام اقسامش نجس است.

چرک وزردآبه زخم

امامیه

اگرخون به همراه آن نباشد پاک است.

بقیه مذاهب

نجس است.

عرق جنب ازحرام

درمذهب امامیه عرق جنب ازحرام نجس است یابه فتوا یا به احتیاط واجب.

اما درنزدچهارمذهب اهل سنت پاک است.

مطهرات

درتمام مذاهب برخی ازچیزها پاک کننده ازنجاست است که به آنها مطهرات گویند، برخی ازآنها مورداتفاق است وبرخی مورداختلاف، مادراینجا به موارداختلاف اشاره می کنیم.

 

آفتاب

امامیه وحنفیه

درمذهب امامیه، زمین، ساختمان وهرچه درآنها ثابت باشد وقابل نقل وانتقال نباشداگرنجس شودباتابش نورخورشید باشرائطی پاک می شود.

 

مالکیه

آفتاب را مطهرنمی دانند.

 

شافعیه

دوقول به آنها نسبت داده شده.

 

حنابله

مطلقا خورشیدرا مطهرنمی دانند.

 

زمین

امامیه وحنفیه

زمین باشرائطی پاک کننده نجاستی است که برکف پا وته کفش باشد.

 

حنابله شافعیه ومالکیه

زمین مطهر نیست.

سوزانیدن

امامیه وحنفیه

اگرنجاست باسوختن تبدیل به خاکستریادودیابخارشودپاک می شود امااگرذغال یا آجرشودپاک نخواهدشد.

 

حنابله وشافعیه

سوزانیدن را مطهرنمی دانند.

 

مشهورمالکیه

سوزانیدن را مطهرمی دانند.

 

ازاله عین نجس

امامیه وبقیه مذاهب بجزحنفیه

ازاله عین نجس مطهرنیست.

 

حنفیه

ازمیان بردن عین نجس ازهرچیزی سبب پاک شدن آن است مانندسابیدن اجسام صیقلی مثل شمشیر، آیینه، ناخن، شیشه، وظروف چرب که باسابیدن نجس پاک می شوندومانندمالیدن پارچه ای که آلوده به منی است که اگرخشک باشد ومالیده شودتامنی ازبین برودپاک است ومانندندافی وزدن پنبه نجس که پاک می شودومانندمالیدن متنجس برزمین وتراشیدن وخراشیدن عین نجس با دست وچوب.

 

مطهراتی که مخصوص به مذهب امامیه است.

  • انتقال

که اگرخون نجس ازحیوانی که خون جهنده داردوارد بدن حیوانی که خون آن پاک است مانندحشرات آن خون پاک می شود.

  • اسلام

اگرکافری مسلمان شودتمام بدن اوپاک می شود 

  • تبعیت

 بچه نابالغ کافری که پدرومادرش مسلمان شده است به تبعیت ازپدریامادرش که مسلمان شده است پاک می شود. همچنین اطراف چیزی که درحال تطهیربا آب قلیل نجس می شود سپس پاک می گردد

  • استبراء حیوان نجاست خوار

  • ازاله عین نجس ازبدن حیوان وباطن انسان

  • غائب شدن مسلمان باچیزنجس که پس ازغائب شدن وحضوراوببینیم آنرا درچیزهایی که طهارت درآن شرط است استعمال می کند.

  1. دباغی

امامیه، مالکیه وحنابله

دباغی مطهرنیست.

 

حنفیه

درمذهب حنفیه دباغی کردن پوست حیوان مردارسبب پاک شدن آن می شود وبادباغی پاک می شود حتی پوست سگ را اگردباغی کنندپاک می شود ومی توان آنرا درنمازپوشید.

 

شافعیه

دباغی مطهراست مگرپوست سگ وخوک که بادباغی پاک نمی شود.

 

  1. تصرف

درمذهب حنفیه هرگاه حبوباتی مانندگندم بخشی ازآن نجس شود سپس درآن گندم به مقدارنجس تصرف شودبه خوردن یابخشیدن یافروش آنچه باقی می ماندپاک است. مذاهب دیگر تصرف مطهرندانسته اند.

 

  1. آب دهن

درمذهب حنفیه اگرانگشت یاپستان نجس شودبا آب دهن سه باربرآن بمالندپاک می شود. مذاهب دیگرآنرا پاک کننده نمی دانند

 

  1. غلیان وجوشش

درمذهب امامیه شیره انگورکه جوشیده وبراثرجوشش نجس شده نه باعین نجس، اگرباغلیان دوثلث آن ازبین برود یک ثلث باقیمانده پاک است.

 درمذهب حنفیه اگرروغن نجس یاگوشت نجس را برآتش قراردهند تابه غلیان وجوش بیایدپاک می شود.

واجبات وضو

  1. نیت

نیت به معنای بجاآوردن وضواست با قصد به داعی اطاعت امرخدا وامتثال ازفرمان او.

تمام مذاهب اتفاق دارندکه نیت دروضوءشرط است وبایدازاول شروع وضوتاآخرآن نیت باشد تنها حنفیه گفته اند صحت نمازتوقف بروضوی بانیت نداردواگرانسانی به قصدشستن یاهرقصدی اعضای وضورابشویدهرچنددرضمن شستن بدن باشدوقصدوضونداشته باشد می تواند نمازبخواند؛ چون مقصودازوضوطهارت است که باهرشستنی به دست می آید بنابراین برای صحت نمازلازم نیست وضورابانیت بگیرد تنهادریک صورت نیت را دروضوءشرط دانسته اندو آن زمانی است که آب وضوء باپس مانده الاغ یانبیذخرما آلوده شده باشدکه وضوی باآن نیت لازم دارد.


 

  1. شستن صورت

درشستن طول وعرض صورت اختلاف شده است:

طول

امامیه وحنفیه

ازرستنگاه موتاچانه بایدشسته شود

 

حنابله وشافعیه ومالکیه

از رستنگاه موتاچانه برای کسی که ریش ندارداماکسی که ریش داردهرچنددرازباشدبایدتمام ریش را بشوید.

 

عرض

امامیه

به اندازه پهنای میان انگشت ابهام ووسطی .

 

حنابله

پهنای صورت حتی گوشها وداخل دهان وبینی.

 

حنفیه وشافعیه ومالکیه

گوش تاگوش بایدشسته شودولی شستن خودگوش لازم نیست

 

  1. شستن دستها

درنزدامامیه شستن دستها ازآرنج تاسرانگشتان واجب است همراه باخودآرنج وهمچنین تقدیم دست راست بردست چپ واجب است.

اما به اتفاق مذاهب اربعه شستن دستها ازسرانگشتان شروع می شودوبه آرنج ختم می شود وتقدیم دست راست بردست چپ واجب نیست. ودرکتاب الفقه علی المذاهب الخمسه گوید: درنزدچهارمذهب شستن دودست واجب است به هرشکلی که باشدوتقدیم دست راست بردست چپ وابتدا ازانگشتان افضل است.

 

  1. مسح سر

درنزدامامیه مسح کردن بخشی ازجلوی سرواجب است وشستن وپاشیدن آب بجای مسح کافی نیست.

درنزدحنابله مسح کردن تمام گوشها واجب است وشستن جای مسح رانمی گیرد.

به نظرحنفیه مسح کردن ربع سرواجب است ومسح کردن تمام سرسنت است وشستن وپاشیدن آب جای مسح را می گیرد.

درنزد مالکیه مسح تمام سرواجب است وشستن جای مسح را می گیرد.

 

  1. مسح پا

امامیه می گوید پاهارا بارطوبت آب وضوکه دردست هامانده است بایدمسح کرد وشستن جای مسح را نمی گیرد.

اما به اتفاق تمام چهارمذهب پا باید شسته شود.

ودرنظرامامیه مسح سرومسح پا باید برپوست واقع شود وحائل یامانعی برروی پوست سروروی پا نباشد.

اما حنابله مسح رابرعمامه جایزدانسته اند به شرط اینکه پوشیدن آن درحال طهارت باشد.

وبه نظرشافعیه، مالکیه وحنفیه درحال عذر مسح برعمامه جائزاست. همچنین به اتفاق جمیع مذاهب اهل سنت مسح برکفش وساترجائزاست.

مبطلات وضو

موارداختلافی

  1. مذی و ودی 

به نظرامامیه این دو مایع موجب بطلان وضونیست اما به اتفاق جمیع مذاهب اهل سنت مذی و ودی وضورا باطل می کند.

  1. خواب

خوابی که غالب برچشم وگوش باشد مبطل وضوء است مطلقا چه درحال درازکشیدن روی زمین باشدیا به پهلویانشسته ویاایستاده.

به نظرحنابله خواب سبک درحال نشسته یاایستاده وضوراباطل نمی کند ودرنزدحنفیه خواب مبطل وضوء نیست مگرآنکه به پهلویاپشت خوابیده باشد.

درنزدمالکیه خواب سبک وکوتاه مبطل نیست ولی خواب سنگین وطولانی مبطل است.

 

  1. استحاضه قلیله

درمذهب امامیه موجب بطلان وضوء است اما درمذاهب اهل سنت موجب بطلان نیست.

 

  1. مس عورت

دست زدن به قبل ودبردرمذهب امامیه مبطل وضوء نیست.

درنزدحنابله وشافعیه درست زدن باکف دست به عورت وضوراباطل می کند.

درنزدحنفیه مس عورت مبطل وضوء نیست لیکن اگرزن انگشت خودیاچیزدیگری را درفرج خود داخل کند وضویش باطل می شود.

به نظرمالکیه تنها دست زدن باکف دست برای مردها مبطل وضواست نه برای دیگران.

  1. لمس

لمس بدن بابدن دیگری درنزدامامیه وحنفیه موجب بطلان وضونیست.

به نظرحنابله لمس بدن با بدن دیگری چه جنس موافق باشد چه مخالف، محرم باشد یا نامحرم موجب بطلان وضوء است.

درنزدشافعیه لمس بدن اجنبی ولوبدون لذت وشهوت باشدوحائلی میان دوبدن نباشد وضوراباطل می کند.

مالکیه گوید اگرلمس بدن ازروی شهوت باشدوبدون حائل باشدوضوراباطل می کند.

 

  1. استفراغ

امامیه، شافعیه ومالکیه قی رامبطل وضوء نمی دانند.

حنابله آنرا مبطل وضو می دانند وحنفیه می گویند اگردهان را پرکند موجب بطلان وضوء می شود.

  1. خون وچرک 

خروج خون وچرک ازغیرمخرج بول به نظرامامیه وشافعیه ومالکیه وضوء را باطل نمی کند.

به نظرحنبلیه اگرزیادباشدمبطل وضواست ودرنزدحنفیه اگرازمحل عادی خود تجاوزکند وضوراباطل می کند.

  1. قهقهه

درنزدامامیه، حنبلیه، شافعیه ومالکیه ناقض وضوء نیست. امادرنزدحنفیه اگردراثنای نمازباشد وضوراباطل می کند.

 

  1. ارتدادوخوردن گوشت

درنزدامامیه وحنفیه مبطل وضوء نیست. امادرنزدحنبلیه موجب بطلان وضوء است. شافعیه نیزمبطل نمی داند مگراینکه مرتد مسلوس باشد.مالکیه ارتدادرا ناقض وضو میدانداما خوردن گوشت را نه.

 

غسل

به اتفاق جمیع مذاهب چندغسل واجب است:

غسل جنابت، حیض، نفاس ومیت. این چهارغسل را تمام مذاهب واجب می دانند.

حنابله غسل دیگری را واجب می دانند به نام غسل اسلام کافر یعنی هرگاه کافری مسلمان شد واجب است غسل کند.

امامیه وشافعیه گفته اند اگرکافردرحال جنابت مسلمان شد واجب است غسل کند پس برا ی اسلام غسل واجب نیست.

حنفیه گفته اند برکافری که مسلمان شد غسل واجب نیست حتی اگرجنب باشد.

امامیه دوغس دیگررا واجب می دانند غسل استحاضه وغسل مس میت.

پس غسلهای واجب درنزد حنفیه وشافعیه چهارغسل ودرنزد حنابله ومالکیه پنج غسل وبه نظرامامیه شش غسل واجب است. وتفصیل اینها درفصل های آینده خواهدآمد.

غسل جنابت

موجبات جنابت

به نظرتمام مذاهب دوچیزسبب جنابت می شود:

  1. دخول درفرج به مقدارحشفه هرچندمنی خارج نشود.

  2. خارج شدن منی هرچنددراثرنزدیکی نباشد.

لیکن دراین موضوع اختلافاتی هست بدین شرح:

امامیه وشافعیه گفته اند: هرگاه منی بیرون آید درخواب باشدیادربیداری با لذت وشهوت باشدیابدون آن موجب جنابت است.

حنفیه ومالکیه وحنابله: اگرمنی بالذت وشهوت بیرون آید موجب جنابت است وبدون آن جنابت حاصل نمی شود وغسل واجب نیست مانندفردمریض ویا درسرما.

به اتفاق تمام مذاهب اگرمنی ازصلب مرد وترائب زن حرکت کند اما بیرون نیایدومنتقل به خارج نشود موجب جنابت نشده وغسل واجب نمی گردد. مگردرنزدحنابله که حرکت منی دربدن رانیزموجب جنابت دانسته اند وغسل واجب می شودگرچه به خارج منتقل نشود.

 

احتلام

خروج منی را درخواب، امامیه احتلام گویند واگربه علم ویقین درحالت خواب منی بیرون آیدغسل جنابت واجب است اما اگرشک داشته باشدکه منی بیرون آمده یانه غسل واجب نیست.

حنابله گویند: پس ازخواب اگرشک کندکه رطوبت خارج شده منی است یامذی درصورتی که پیش ازخواب لذت وشهوتی موجود نبوده است غسل واجب نیست ورطوبت حمل برمذی می شود ودرغیراین صورت غسل واجب است.

حنفیه ومالکیه گویند: اگریقین دارد رطوبت خارج شده درخواب منی نیست وظیفه ای ندارد ودرغیراین صورت ودرغیراین صورت اگرچه شک درمنی بودن آن هم داردبایدغسل کند.

شافعیه قائل به تخییرشده اندوگفته اندک اگرشک داردرطوبتی که خارج شده منی است یامذی می تواند حمل برمنی کرده وغسل کند وحمل برمذی نموده وغسل انجام ندهد.

 

التقاء ختانین

دخول حشفه درقبل یادبرموجب غسل است به اتفاق جمیع مذاهب لیکن اختلاف درشروط آن است که غسل با صرف دخول حشفه واجب می شود به هرشکل باشد یا به نحوی خاص است؟

حنفیه گفته اند دخولی که سبب غسل شود شروطی دارد که عبارتنداز:

  1. بلوغ،‌پس اگرفاعل یامفعول بالغ باشند غسل برآنها واجب می شود والابرغیربالغ واجب نیست غسل کند.

  2. عدم حائل ومانع

میان آلت فاعل ومفعول چیزی که مانع ازرسیدن حرارت فاعل به مفعول باشد وجود نداشته باشد؛ پس اگرمانعی ازرسیدن حرارت بدن فاعل به بدن مفعول باشد غسل برهیچکدام واجب نمی شود.

  1. انسان و زنده بودن مفعول

پس اگرمفعول حیوانی باشدازچهارپایان یا انسانی مرده باشد ودخول صورت گیردغسل واجب نیست وجنابت دراین دوصورت حاصل نمی شود.

امامیه وشافعیه گفته اند: مجردداخل شدن حشفه یامقداری ازآن برای واجب شدن غسل جنابت کافی است مطلقا وتفاوتی نیست بین اینکه فاعل ویامفعول بالغ باشند یانابالغ یایکی ازآنها باغ ودیگری نابالغ، حائل ومانعی ازحرارت درآلت فاعل باشدیانباشددرحال اختیارباشد یادرحال اظطراروفرقی نیست که مفعول میت باشد یاحی حیوان چهارپاباشد یا انسان.

 

کیفیت غسل 

امامیه

درنزدامامیه غسل به لحاظ چگونگی انجام، بردوقسم است : ترتیبی وارتماسی

ترتیبی آن است که اول سروگردن بعد جانب راست بدن سپس جانب چپ بدن شسته شودبانیت.

وارتماسی آن است که بانیت تمام بدن را دریک دفعه باهم بشوید وزنها لازم نیست موهای بافته شده خودرا بازکنند بلکه واجب رسانیدن آب به پوست سراست وشستن موهای بلند لازم نیست.

حنابله

درنزدحنابله درغسل تمام بدن باید شسته شودحتی داخل دهان وبینی، موهای بافته شده زنها درغسل جنابت لازم نیست بازشود اما درغسل حیض باید بازشود وتسمیه نیزدرغسل جنابت برای عالم غیرناسی واجب است.

حنفیه

درنزدحنفیه واجبات غسل سه چیزاست : مضمضه، استنشاق، شستن تمام بدن درضمن برزن واجب نیست موهای بافته خودرا بازکند.

شافعیه

درنزدشافعیه فرائض غسل عبارت است از: نیت، شستن تمام بدن وموهای بافته را اگرمانع ازرسیدن آب است بازکنند ولی شستن داخل دهان وبینی لازم نیست.

مالکیه

درنزدمالکیه واجبات غسل این چنین است: نیت، شستن تمام بدن. ولی شستن داخل دهان وبینی لازم نیست وموهای بافته اگرمانع رسیدن آب است بایدشسته شود ولی عروس موهای آرایش شده خودرا نیزلازم نیست بشویدچون موجب اتلاف مال است ودرصورت امکان سرخودرا مسح کند همچنین اگرتمام بدن اوآرایش شده وبراثرشستن ضایع می شود لازم نیست غسل بجا آورد وتیمم کند.

پس درنزد چهارمذهب ازاهل سنت درغسل، ترتیبی میان اعضای بدن نیست ولازم شستن تمام اعضای بدن است به هرشکل که اتفاق بیفتد ونیت غسل درتمام مذاهب لازم است مگرحنفیه که نیت را واجب ندانسته است.

 

 

مبحث صلاة

وقت نماز

وقت نمازظهر

امامیه

درنزدامامیه نمازظهر سه وقت دارد:

  1. وقت مختص، اول زوال شمس

  2. وقت فضیلت، ازاول زوال تارسیدن سایه خوشید به اندازه شاخص.

  3. وقت اجزاء، ازاول ظهر تاقبل ازغروب خورشید به اندازه ای که برای نمازعصرباقی مانده  چون مقدارزمان آخروقت که به مقدارخواندن نمازعصرباشد مختص به نمازعصراست.

حنابله، حنفیه وشافعیه

درنزداین سه مذهب وقت نمازظهرازاول زوال است تاوقتی که شایه شاخص به اندازه خودش برسد وپس ازآن وقت نمازظهرتمام می شود.

مالکیه

درنزدمالکیه نمازظهر دو وقت دارد:1- وقت اختیاری که ازاول زوال است تارسیدن سایه شاخص به اندازه خودش. 2- وقت اظطراری که ازوقت اختیاری عصرشروع می شود وتاغروب ادامه دارد.

 

وقت نمازعصر

امامیه

درنزد امامیه سه وقت دارد:

  1. وقت مختص به مقدار وقت چهاررکعت باقی مانده به غروب که اختصاص به نمازعصردارد.

  2. وقت فضیلت، از زمانی شروع می شودکه سایه شاخص به مقدار خودش برسدتازمانی که به اندازه دوبرابرخودش.

  3. وقت اجزاء که از بعداز زمان مختص نمازظهرشروع می شود وتاغروب خورشید ادامه دارد.

حنابله

درنزدحنابله نمازعصردووقت دارد:

  1. اختیاری که از زمانی که سایه شاخص به مقدارخودش شودشروع می شودتا زمانی که دوبرابرگردد.

  2. اظطراری که بعدازتمام شدن وقت اختیاری شروع می شود وتاغروب خورشید ادامه دارد.

حنفیه وشافعیه

به نظراین دومذهب وقت نمازعصراززمان افزایش سایه شاخص ازمقدارخودش است وتاغروب خورشید ادامه دارد.

 

مالکیه

درنزدمالکیه نمازعصردوقت دارد:

  1. وقت اختیاری، ازاول زیادشدن سایه شاخص ازمقدارخودش تا زرد شدن خورشید.

  2. وقت اظطراری اززرد شدن خورشید درزمین ودیوارها تاغروب خورشید.

وقت نمازمغرب

مشهورامامیه

وقت نمازمغرب ازذهاب حمره مشرقیه شروع می شود وبا ذهاب شفق پایان وقت فضیلت آن فرامی رسد

ولی وقت اجزاءآن تاقبل ازنصف شب به اندازه چهاررکعت باقی مانده ادامه دارد.

حنبلیه، حنفیه وشافعیه

وقت نمازمغرب ازغروب خوشیداست تاازبین رفتن شفق وحمره مغربیه.

مالکیه

نمازمغرب دو وقت دارد:

  1. وقت اختیاری؛ ازغروب خورشیدتازمانی که دراوایل غروب بتوانند باتحصیل طهارت وگفتن اذان واقامه نمازبخوانند.

  2. وقت ضروری؛ پس ازوقت اختیاری آغازمی شود وتاطلوع فجرادامه دارد.

وقت نمازعشاء

امامیه

پس ازفارغ شدن ازنمازمغرب وقت نمازعشاء آغاز می شود و وقت اجزاء آن تا نصف شب تداوم دارد ووقت فضیلت آن ازذهاب شفق است تاثلث شب.

حنابله ومالکیه

نمازعشاء دو وقت دارد:

  1. وقت اختیاری؛ ازغائب شدن شفق شروع می شودتاگذشتن ثلث شب.

  2. وقت اظطراری؛ ازاول ثلث دوم شب است تافجرصادق وکسی که بدون عذردراین زمان نمازرابخواندگناهکاراست.

حنفیه وشافعیه

وقت نمازعشاء ازاول زوال شفق است تاطلوع فجرصادق.

وقت نمازصبح

امامیه

وقت نمازصبح ازطلوع فجرصادق شروع می شود ووقت اجزاء آن تاطلوع خورشید ادامه دارد ووقت فضیلت آن تاروشن شدن هواست. (اسفارصبح)

حنابله،‌حنفیه وشافعیه

وقت نمازصبح ازطلوع فجرشروع می شود وتاطلوع خورشید ادامه دارد.

 

مالکیه

درنزدمالکیه نمازصبح دو وقت دارد:

  1. وقت اختیاری که ازاول طلوع فجراست تااسفارصبح یعنی روشن شدن هوا.

  2. وقت ضروری ازاسفارصبح است تاطلوع خورشید.

جمع بین الصلاتین

جمع بین الصلاتین یعنی نماز ظهروعصر وهمچنین نمازمغرب وعشاءرا باهم خواندن.

امامیه

درنزدامامیه درغیروقت مختص به نمازظهروعصرومغرب وعشاء، جمع میان ظهروعصر وهمچنین مغرب وعشاء درحال اختیارجائزاست.

جمع

جمع بردوقسم است:

جمع تقدیم

جمع تأخیر

جمع تقدیم، جمع کردن میان دونمازاست دراول وقت وجمع تأخیر، جمع میان آندو درآخروقت است.

چهارمذهب اهل سنت

درهرچهارمذهب اهل سنت جمع میان دونمازجائزنیست وهرکدام ازنمازها وقت مخصوصی دارد که دربحث پیش بیان شد وبایدهرنمازدروقت خودش انجام شود لیکن مواردی را استثناء کرده اندوقائل شده اند که دراین موارد مخصوص جمع میان دونماز جائز است.

البته روایاتی ازاهل سنت نقل شده درکتب اخبارشان که پیامبراسلام صلی الله علیه وآله درحال اختیارجمع میان دونمازمی کرده است،‌ازجمله درصحیح مسلم آمده است:«جمع رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بین الظهروالعصر والمغرب والعشاء، بالمدینه فی غیرخوف ولامطر. قیل لابن العباس: ماذا ارادبذلک؟ قال: اراد ان لایحرج امته.»

جمع کرد پیامبرص میان نمازظهروعصر ومیان نمازمغرب وعشاء درمدینه درحالی که نه ترسی بود ونه باران. ازابن عباس سوال شد: چرااین کار را کرد؟ جواب داد: خواست که برامتش سخت نگیرد.

البته امامیه قائلند که جمع نکردن میان دونمازدرزمان فضیلت که برای هرکدام هست ودربحث پیش بیان شد افضل وبهتراست.

موارداستثناء

موارداستثنائی که جمع بین دونمازجائزاست:

حنابله

  1. نمازظهروعصرروزعرفه درعرفات

  2. نمازمغرب وعشاء درمشعر

  3. درسفری که نماز قصرمی شود

  4. بیماری که جمع نکردن میان دونمازبراوسخت باشد

  5. زن شیرده  ومستحاضه

  6. مسلوس

  7. عاجزازطهارت

  8. عاجزازمعرفت وقت مانندافرادنابینا

  9. کسی که برجان ویامال ویاناموس خود ترس دارد

  10. کسی که می ترسدضرری به زندگیش برسد

  11. کارگرانی که ترک کاربرآنها محال است

  12. جمع میان نمازمغرب وعشاء درهوای سردوبارانی وبرفی وگل ومانندآن 

حنفیه

درنزدحنفیه نه درسفر ونه درحضرودرهیچ حال جمع میان نمازها جائزنیست مگردردومورد:

  1. نمازظهروعصرروزعرفه برای محرم حج درصورتی که نمازرا پشت سرامام المسلمین یانائب اوبخواند.

  2. نمازمغرب وعشاء درمزدلفه برای محرم به حج.

شافعیه

درنزدشافعیه دراین موارد جمع میان دونمازجائزاست:

  1. مسافری که نمازش قصراست

  2. جمع تقدیم به سبب باران وبرف

  3. برای حاجیان که مسافرهستندجائزاست نمازظهروعصرعرفه ونمازمغرب وعشاء مزدلفه را جمع کنند.

مالکیه

درنزدمالکیه درمواردذیل جمع میان دونمازجائزاست:

  1. سفرمباح مطلقا

  2. درحال مرض

  3. درهوای بارانی

  4. درسرزمینی که گل باشد

  5. درظلمت وتاریکی شب دراخرماه جمع میان نمازمغرب وعشاء

حاجی جمع میان نمازظهروعصر درعرفات ونمازمغرب وعشاء درمزدلفه

اذان واقامه

اذان درلغت بمعنای اعلام ودرشرع نیزاعلام به اوقات نمازها باالفاظ مخصوص ودرسال اول هجرت پیامبرصلی الله علیه وآله -ازمکه به مدینه- تشریع شد.

مشروعیت اذان

سبب مشروع شدن اذان درنزدشیعه روایاتی است که می گوید: جبرئیل ازطرف خداوند برپیامبراعظم نازل شد واذان را باهمین الفاظ ازطرف خداوند آورد وبه پیامبرآموزش داد ودستورداد که برای اعلام نمازبا این الفاظ مخصوص،‌مردم را فراخوانندومشروعیت آن درنزداهل سنت به این است که عبدالله بن زید خواب دید که کسی اذان را به اودرخواب تعلیم کرد پس خدمت پیامبرآمدوخواب خودرا تعریف کرد وپیامبرهمان خواب را پذیرفت ودستوردادکه آنرااذان قرار دهند.

الفاظ اذان

الفاظ مورداتفاق

الفاظ مورد اتفاق جمیع مذاهب عبارتست از: الله اکبر4 مرتبه؛ -جزمالکیه که آنرا دومرتبه می گویند- اشهدان لااله الاالله 2مرتبه؛ اشهدان محمدا رسول الله2 مرتبه؛ حی علی الصلاه2مرتبه؛ حی علی الفلاح2مرتبه؛ الله اکبر2مرتبه؛ لااله الاالله درنزدامامیه 2مرتبه ودرمذاهب اهل سنت 1بار.

الفاظ مورداختلاف

درنزدامامیه دراذان حی علی خیرالعمل دومرتبه بعدازحی علی الفلاح ولااله الاالله دوبازدرآخراذان. ودرنزدچهارمذهب اهل سنت دراذان صبح بعدازحی علی الفلاح دوبارگفته می شود الصلاه خیرمن النوم.

حکم اذان

امامیه

اذان برای نمازهای یومیه چه اداء وچه قضاء درسفرودرحضربرای مردان وزنان مستحب است اما درسایرنمازهای واجب اذان نیست وبه جای آن سه مرتبه می گوید: الصلاه.

حنابله

درنزدحنابله اذان برای نمازهای پنجگانه درحال حضر واجب کفایی است درشهرها وروستاها برای مردان، ولی برای نمازمیت ونمازعید ونافله وبرای مسافراذان ثابت نیست.

حنفیه

درنزدحنفیه اذان سنت مؤکدکفایی است برای اهل یک منطقه ودرنمازهای پنجگانه درسفروحضر، فرادا وجماعت، اداء قضاء سنت است وبرای نمازمیت وعیدین، کسوف،‌استسقاء، تراویح ونمازهای نافله ی رواتب ثابت است.

شافعیه

اذان سنت کفایی است برای نمازجماعت وسنت عینی است برای نمازفرادا وبرای نمازهای پنجگانه درسفروحضرسنت است همچنین درنمازقضاء ولی برای نمازمیت ونمازنذورونوافل اذان نیست.

مالکیه

اذن سنت کفایی است برای جماعت منتظرنمازبرای هرنمازوهرمسجد، وبرای فریضه ی عینی دروقت اختیارگفته می شودنه برای نوافل ونه برای نمازقضاء ونه برای نمازواجب کفایی -مگرنمازمیت- ونه دروقت ضروری  ودرهرشهری که نمازجمعه اقامه می شود اذان واجب کفایی است واگرمردم شهری اذان را ترک کنندباآنها قتال می شود.

شرائط اذان

موارداتفاقی

به اتفاق جمیع مذاهب اسلامی دراذان شرط است موالات وتتابع کلمات وترتیب میان فصول آن واینکه مؤذن باید مرد ومسلمان عاقل باشد وصبی ممیزمی توانداذان بگوید واذانش صحیح است ودراذان طهارت ازحدث وخبث شرط نیست.

موارداختلافی

حنفیه وشافعیه

اذان بدون نیت صحیح است.

مذاهب دیگر

نیت دراذان لازم است. وحنابله گفته اند اذان لازم نیست به لفظ عربی باشدبلکه با هرزبانی باشد صحیح است وگوینده اذان چه عرب باشد وچه عجم اذان ازاوصحیح است.

مالکیه، حنفیه وشافعیه

اذان به غیرزبان عربی برای کسی که زبانش عربی است جائزنیست اما برای عجم جائزاست که به زبان خود اذان بگویدبرای خودش وبرای جماعتی که درزبان بااویکی باشند.

وقت اذان

امامیه

اذان پیش ازداخل شدن وقت جائزنیست غیرازنمازصبح که اذان گفتن پیش ازدخول وقت نمازصبح جائزاست..

شافعیه، مالکیه وحنابله وبسیاری ازفقهای امامیه

اذان اعلام برای نمازصبح جائزاست پیش ازفجر ووقت نمازصبح گفته شود.

حنفیه

اذان قبل ازوقت مطلقا برا ی هیچ نمازی جائزنیست.

اقامه

امامیه، حنابله، حنفیه وشافعیه

حکم اقامه حکم نمازاست.

مالکیه

اقامه سنت عینی برای مردبالغ وسنت کفایی برای مردان بالغ است وبرای صبی وزن مندوب عینی است اگرمستقل باشند وبامردبالغ نباشند.

فاصله میان اذان واقامه 

شافعیه وحنفیه

نشستن مؤذن به اندازه ای که ملازمان نمازدرمسجدحاضرشوندبا مراعات وقت فضیلت، سنت است، مگردرنمازمغرب که تأخیرنمی افتد.

حنابله

نشستن مؤذن میان نمازواقامه به قدری باشدکه وضوگیرنده ازوضوء فارغ شودویادورکعت نمازاقامه شود لی درنمازمغرب، فاصله به اندازه نشستن کوتاه باشد.

مالکیه

اگرجماعت منتظرکسی نیست افضل، تقدیم نمازاست دراول وقت  پس از نمازنافله قبلیه است اگرنوافل قبلیه داشته باشند واگرمنتظردیگران می باشندنمازاول وقت ار پس ازنمازنوافل قبلیه انجام دهند مگرظهرکه تأخیرنمازتاربع قامت افضل است ودرگرمای شدید تاوسط وقت تأخیرمندوب است امّادرمورد فاصله میان اقامه ونمازتأخیری نیست وبلافاصله نمازاقامه می شود.

الفاظ اقامه

امامیه وحنبلیه

الله اکبر 2بار

حنفیه

4بار

اشهدان لااله الاّ الله

امامیه وحنفیه

2بار

شافعیه، مالکیه وحنبلیه

1بار

اشهدانّ محمدارسول الله

امامیه وحنفیه

2بار

شافعیه، مالکیه وحنبلیه

1بار

حیّ علی الصلاة

امامیه وحنفیه

2بار

شافعیه، مالکیه وحنبلیه

1بار

حیّ علی الفلاح

امامیه وحنفیه

2بار

شافعیه، مالکیه وحنبلیه

1بار

حیّ علی خیرالعمل

امامیه

2بار

سایرمذاهب آنرا مشروع نمی دانند.

قدقامت الصلاة

همه مذاهب می گویند 2 بار.

الله اکبر

امامیه

2بار

لااله الا الله

همه

1بار

حکم اقامه

امامیه

درمستحب بودن اذان واقامه فرقی میان مردوزن نیست.

حنبلیه

اذان واقامه برای زنها مطلوب نیست.

حنفیه، شافعیه ومالکیه

اقامه برای زنان ومردان مطلوب است اما اذان برای زنها مطلوب نیست.

تکفیردرنماز

قراردادن دست راست بردست چپ که آن راتکفیرگویند درحال قرائت وقیام درنمازرا تکفیروتکتف گویند.

امامیه

موجب بطلان نمازاست اگربه عنوان جزء یاشرط آورده شود والا مبطل نیست.

حنفیه، شافعیه وحنابله

اصل آنراسنت میدانند امّا درچگونگی آن اختلاف دارند.

مالکیه

دست راست بردست چپ گذاشتن بالای ناف یازیرناف مندوب است به شرطی این که قصرپیروی ازسنت پیامبرصلی الله علیه وآله راداشته باشد وگرنه مکروه است.

فقهای امامیه درحکم تکفیراختلاف داردند؛ برخی گفته اندمبطل نمازاست ؛ زیرا زیاده درنمازاست ونصّی برآن نیست، وبرخی گفته اندتکفیرحرام است وهرکس آن را انجام دهدگناه کرده ولی نمازش باطل نیست وبرخی گفته اند مکروه است وحرام نیست.

تأمین درنماز

گفتن آمین درنمازبعدازقرائت سوره حمدرا تأمین گویند.

امامیه

نمازرا باطل می کند.

حنابله وشافعیه

گفتن آمین بعدازقرائت حمد برای إمام ومأموم درجماعت وهمچنین برای منفرد، سنت است ودرنمازجهریه جهرا ودرنمازاخفاتیه اخفاتا گفته می شود.

حنفیه

سنت است وبه آهستگی گفته می شود چه درنمازهای جهریه وچه درنمازهای اخفاتیه.

مالکیه

برای منفردوامام مندوب است.

دلیل امامیه

امامیه که آنرا مبطل می دانند به این دلیل است که آمین کلام آدمی است وازذکربه حساب نمی آید وگفتن کلام آدمی درنمازباطل کننده است.

مذاهب اربعه

اشاره کرده اند به ابوهریره که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:هرگاه امام گفت «غیرالمغضوب علیهم ولاالضالّین» شما بگوئید آمین. اما علمای امامیه این حدیث را ضعیف دانسته اندو به آن اشاره نکرده اند.

بسم الله درقرائت

امامیه

بسم الله الرحمن الرحیم  دراول هرسوره ای که درنمازخوانده می شودچه درسوره حمد وچه درسوره های دیگر، جزئی ازسوره است وبایدخوانده شود وترک عمدی آن درنمازواجب چه درسوره حمد وچه درسوره بعدازآن سبب بطلان نمازواجب است. اما درنمازمستحبی ترک آن دراول سوره حمد موجب بطلان نمازاست نه دراول سوره بعدازآن چه آنکه درنمازنافله خواندن سوره بعداز حمد لازم نیست؛ پس نمازگزارمی تواندبعدازقرائت سوره حمد، سوره ای بدون گفتن بسم الله درنمازنافله بخواند وقصدش خواندن چندآیه بعدازحمدباشد نه سوره مخصوصی؛ زیرا اگربخواهد سوره مخصوصی بخواند باید بسم الله نیزدراول آن بخواند وگرنه سوره خوانده نشده است. وبسم الله را درنمازجهری واجب است جهرا بخواند ودرنمازاخفاتی مستحب است جهر به بسم الله الرحمن الرحیم درقرائت نماز.

حنبلیه

بسم الله درقرائت نمازسنت است ودرهررکعتی آنرا آهسته بخواند لکن آیه ای ازسوره فاتحه نیست واگربسم الله رانگفت وشروع کرد به خواندن سوره حمد بسم الله ساقط می شود ولازم نیست.

حنفیه

بسم الله جزئی ازهیچ سوره ای نیست نه حمد ونه حمد ونه غیرآن، اگرچه ازقرآن است وبرای امام ومنفرد به صورت آهسته واخفاتی سنت است وبین فاتحه وسوره خواند بسم الله مکروه نیست هرچند ترک آن اولی است.

شافعیه

بسم الله الرحمن الرحیم آیه ای است ازآیات سوره فاتحه وخواندن آن دراول سوره حمد واجب است نه سنت، ودرنمازجهریه باید جهرا خوانده شود ونخواندن آن درنمازموجب بطلان نمازاست.

مالکیه

بسم الله درنمازواجب، مکروه است مگراینکه قصدنمازگزار ازخواندن آن خارج شدن ازخلاف  واختلاف فقهاء باشد وبخواهداحتیاط کنددرخواند که دراین صورت به صورت آهسته خواندآن مندوب است ولی درنمازنافله خواندبسم الله دراول سوره حمدجائزاست.

نتیجه

پس ازنظرحنفیه ترک بسم الله جائزاست؛ زیرا بسم الله ازسوره به حساب نمی آید. به نظرشافعیه بسم الله جزئی ازسوره است که نبایدترک شودوبایدخوانده شود ودرنظرمالکیه جزئی ازسوره نیست بلکه ترک آن درنماز مستحب است  ودرنظرحنابله جزئی ازسوره است ولکن درنمازبایدآهسته خوانده شود.

اما به نظرامامیه جزئی ازسوره وجزئی ازقرآن است که باید درنمازدراول سوره حمدیا هرسوره ای مخصوص که قصد نمازگزارباشدخوانده شود.

سجده برزمین

امامیه

سجده برزمین وآنچه اززمین می روید ومأکول وملبوس نیست درنمازلازم است ودرحال اختیارسجده برغیراینها جائز نیست ونمازباطل است؛ حتی سجده برچیزهایی که اززمین به دست می آید ودرآغاز زمین بوده است اما فعلا درحال حاضر جزئی اززمین به حساب نمی آید، باطل است؛ مانند طلا، نقره، ومعادن دیگر، شیشه، قیر، ذغال، گندم وجو وماننداینها.

مذاهب اهل سنت

درمذاهب اهل سنت لازم نیست عمل سجود برزمین باشد بلکه سجده برهرچیزی جائزاست لیکن شرط است چیزی که پیشانی برآن قرارمی گیرد خشک باشد واگرپیشانی را برکف دست خودبگذارد نمازباطل است وتنها حنفیه آنرا مکروه دانسته اند همچنین سجده برچیزی که لباس نمازگزارباشدودرحال نمازآن راپوشیده یاباخودحمل کرده است به نظرشافعیه باطل است وبه نظردیگرمذاهب مکروه است وسجده کردبرکورعماسه یعنی جلوی عمارکه بخشی ازپیشانی راپوشیده درنزدمذاهب اهل سنت جائزاست ونمازصحیح است اما درنظرشافعیه جائزنیست وباطل است وبایدپیشانی درحال سجده باچیزی پوشیده نباشد.

نمازتراویح

امامیه

نمازهای نافله شبهای ماه رمضان که مستحب است، خواندن آنها درنظرامامیه به جماعت جائزنیست وهیچ نافله ای را به جماعت جائزندانسته است.

مذاهب اهل سنت غیرازمالکیه

نمازتراویح را که همان نمازهای مستحبی ماه رمضان است، به جماعت سنت غیرمؤکد می دانند ولی مالکیه آن را مندوب می دانند.

خواندن نمازتراویح به جماعت درنظرحنبلیه وشافعیه سنت است ودرنظرحنفیه سنت کفائی است ودرنظرمالکیه مندوب است.

تعدادرکعات

نمازتراویح به نظرمشهورفقهاءاهل سنت بیست رکعت است غیرازوتر ومالکیه به غیرازشفع ووترآن را بیست رکعت می دانند.

وقت نمازتراویح

وقت نمازتراویح بعدازنمازعشاء است تاطلوع فجر وبهتراست قبل ازوترخوانده شود.

امامیه به جماعت خواندن آن را مشروع ندانسته و آن را ازبدعت ها شمرده اند. ازمنابع عامه مانندبخاری وسیوطی نقل شده است که نمازتراویح اولین بارسال 14هجری توسط خلیفه دوم مداول گردیده است.

عبورازجلوی نمازگزار

امامیه

عبورازجلوی نمازگزار درنظرامامیه حرام نیست نه برشخص عابر ونه برشخص نمازگزار ولی اگردرجلوی نمازگزارمحل عبورومروراست مستحب است نمازگزاردرحال نماز چیزی را مانندچوب یاریسمان یا مقداری خاک  ومانند اینهارادرجلوی خود قراردهد به جهت تعظیم نمازوانقطاع ازخلق وتوجه به خالق.

مالکیه، حنفیه وحنبلیه

عبورکردن ازجلوی نمازگزارحرام است مطلقا چه نمازگزارچیزی را جلوی خود قرار بدهد یا ندهد. بلکه حنفیه ومالکیه گفته اند که بر نمازگزارازابتداء حرام است جایی نمازبخواند که معمولا مردم ازجلوی اوعبورمی کنند درصورتی که بتواند محل دیگری پیداکندکه محل عبورومرورنباشد.

شافعیه

اگرنمازگزارمانعی درجلوی خودقراربدهد عبورکدرن ازجلوی اونه حرام است ونه مکروه لیکن اگرمانعی درجلوی خود قرارندهد عبورکردن ازجلوی اوحرام است.

فهرست منابع ومصادر:

  • ۹۹/۱۰/۲۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی