نور شریعت

فقه سیاسی- فقه عبادی - فقه معاملاتی- کلام- عقاید- تفسیر-پاسخ به سوالات مذهبی

نور شریعت

فقه سیاسی- فقه عبادی - فقه معاملاتی- کلام- عقاید- تفسیر-پاسخ به سوالات مذهبی

نور شریعت

این وبلاگ جهت آشنایی با تالیفات ارزشمند و آثار استاد گرانقدر حضرت آیت الله شریعتمدار جزایری میباشد

بایگانی
  • ۰
  • ۰

به اوتعارف کردم  که غذابخورد دربشقابی مقداری میوه بود ودستش را به طرف میوه ها درازکرد ناگهان دیدم میوه هاناپدیدشد اومیگفت الحمدالله سیرشدم وخداراشکرمیکرد که میوه راخورده   گفتم  شماکه چیزی نخوردی گفت خوردن من درعالم برزخ همینه که دیدی یعنی نیازبه بردن به دهان وجویدن وماننداینهاندارد وگویا می خواست تا بااین کارجوابی به سوال قبلی من بدهد

ومخفی نماندکه چندروزپیش ازاین به مناسبتی برای خانواده ایشان غذافرستاده بودیم وانان نیزمارادعوت کرده بودن  به خانه ایشان واین خواب نشانه ان است که اموات ازاین دنیاخبردارند والله العالم

75- کرامتی ازامام هشتم علی بن موسی الرضاعلیه السلام

درتاریخ شهریور درسال 1394 شمسی که به  دعوت  بسیج اساتیدحوزه به مشهدمقدس مشرف شده

 بودم  پیش از رفتن به مشهدبه چشم درد عجیبی مبتلاشدم که نمیتوانستم درست به چیزی نگاه کنم ویاخیره بشوم وقتی به حرم امام هشتم مشرف شدم  از ان حضرت شفای چشمهایم راخواستم ودست به ضریح مقدس زدم وبه چشم مالیدم به قصدشفا وبیرون امدم  درهمان سفربود وسفربه پایان نرسیده بود که ازکرامت ان امام بزرگوارشفایافتم ودردچشمم به کلی زایل شد

76- کرامتی دیگرازامام هشتم علیه السلام

درسال 1393سینه چپم دردگرفته بود وبسیارناراحت بودم ونگران که نبادا سرطان سینه باشد مراجعه به پزشک متخصص کردم گفت بایدبخشی ازمحل رابرا ازمایش بفرستم وبخشی ازان راگرفت وبه ازمایش فرستاد نتیجه خوب بود امادردناراحتم کرده بود وپزشک می گفت بایدعمل کنی هرچندوخیم نشان نمیدهدبرامشاوره به پزشک متخصص دیگری مراجعه کردم اونیزمی گفت احتیاط این است که عمل کنی چون احتمال وخیم بودن هست یادراینده پیداشود

بعدازان به مشهد مشرف شدم وبه حرم مطهررفتم وسینه خودم را به ضریح مطهرچسباندم وازان حضرت شفای سینه ام راخواستم بعدازمراجعت ازمشهددرراه برگشت متوجه شدم که دردازبین رفته وسینه ام شفایافته است

77-اگاهی اموت ازاعمال بازماندگان

درشهریور1394 بنابه دعوت ازبسیج اساتیدحوزه علمیه قم به مشهد مقدس مشرف شدم ودر روزی که واردمشهدشدم به خاطراسکان درهتل وجلسه ای که ازطرف بسیج انجام گرفته بود به زیارت موفق نشدم هنگام غروب به حرم رفتم باخستگی بسیار و درد پایی که داشتم وقتی وارد صحن شدم دیدم جایی برانشستن وراه رفتن نیست صحن مملو از زایرین است منم باخانواده همان دم درصحن نشستیم ونمازخوانیدیم وزیارت نامه امااین نحوزیارت به دل من نچسبید

وچون در هرزیارت من به نیابت ازفامیل ودو ستان زیارت میکنم اماان زیارت دیگه ازبرادرانم به نیابت زیارت نکردم چون به دلم نچسبیده بود درهمان شب که هتل امدم وخوابیدم خواب دیدم برادربزرگم مرحوم سیدجمال به خانه ما آمده برای دیدن  وبعدازنشستن وحوالپرسی به من گفت چرا ازمن یادی نمیکنی وفراموشم کردی

ازخواب بیدارشدم ومتوجه شدم که آن زیارت قبول شده وارزش داشته که اخوی گفته چرا ازمن یادنکردی ودیگراین که اموات ازاعمال احیا باخبرند وهرکارخیری را برای انان انجام دهندبه انان میرسد واگرانجام ندهند نگران میشوند

78-پاداش دادن اموات

درتاریخ جمعه11دی 1394 وبیستم ربیع الاول درشب درخواب دیدم که درخانه مرحوم آیت الله حاج سیدمحمدعلی ال غفور مهمان هستیم والبته ایشان دراین زمان ازدنیا رفته بودند مهمانان دیگرازفامیل هم بودند و خانه ایشان خانه قدیمی بودکه دراطراف ان اتاقهایی بود ودروسط ان حوض بزرگ ابی ودرکناری از خانه تختی زده شده بود و روی ان فرش بود ومن درکنار ایشان روی تخت نشسته بودم وبحث علمی داشتیم وخانواده اش دراشپزخانه مشغول  طبخ غذا بود بعدازتمام شدن جلسه من بندشدم ولباس پوشیدم وازاوخداحافظی کردم وبیرون امدم

وعجیب این که درهمان شب به مناسبت فوت همسرش درخانه اشان دعای کمیل باحضورفامیل خوانده شده بود وتوفیق اطعام از طرف اینجانب بود. که بلا فاصله ایشان ازمادعوت کرده بود ودرخانه خودش پذیرایی نموده بود

ودرشب 19ماه مبارک رمضان 1436 و15تیر 139 شب قدرکه اعمالی انجام داده شدوبعد ازنمازصبح که تمام شب رابیداربودم خواب دیدم که دارم منزل جدیدی رامیسازم واخوی سیدجمال واخوی سیدجلال را درخواب دیدم که به خانه ماامدندبااین که سالهاست که ازدنیارفته اند وبه من می گویند امدیم برای کمک کردن وجابجایی اثاث خانه ودیگرکارهایی که هست و بلندشدند ومشغول کمک دادن وکارشدندبعدازمدتی که باانان درعالم خواب بودم ازخواب بیدارشدم

واین خواب را ازاثر ان دانستم که درشب پیش درشب قدربرای انان کارهایی کرده بودم

درشب 21 ماه رمضان درهمین سالی گه گذشت که شب قدربود وبه نیابت ازاموات فامیل کارهایی راکرده بودم وبعداز احیای همین شب وبعد از نمازصبح که خوابیدم درخواب دیدم مهمان هستیم درخانه مرحوم حجه الاسلام والمسمین حاج سیدمرتضی ال سید غفور ابوالزوجه اینجانب وبسیاری ازفامیل دیگرهم هستند واز ما پذیرایی میشود درسه وعده وبرای صبحانه از اول افتاب تانزدیک ظهر سفره پهن بود ومهمانها هرکدم که ازخواب بیدارمیشد درهرلحظه ای که میخواست میامد سرسفره صبحانه وهمه زین همه پذیرایی شاد بودند وچندروزی به همین منوال درآن جامهمان بودیم

این هم پاداشی ازایشان بود دربرابر خدماتی که درشب قدربه ایشان شده بود

79-لطف امام هشتم علیه السلام

درماه صفر1438 ابان 1395 برای دهه سوم صفر ازمشهددعوت کردندکه برای امامت جماعت ومنبربروم وچون من سالهاست که به ترکالکی میروم دعوت مشهد را نپذیرفتم امابعدازان تردیدی حاصل شدکه  نپذیرفتن شایدکاردرستی نبوده چون درمشهدعلاوه برمنبر زیارت هم هست

شب درخواب دیدم باخانواده به  مشهدرفته ام وقتی رسیدیم شنیدم که حرم خیلی شلوغ است وزیارت بسیارسخت وخیابانهای منتهی به حرم راهم بشته اندکه ماشین نرودفقط پیاده باید رفت ومن کمر درد و پا درد دارم که به هیچ وجه نمیتوانم به حرم بروم با این وضع درهمان وقت به من خبر دادند که راه  بسیارنزدیک وخلوتی هست که رفتن به حرم را اسان میکند و رفتن کنارضریح راممکن می سازد خوشحال شدیم واز ان راه نزدیک رفتیم به حیاط خانه ای وارد شدیم که هیچ کس غیر ما آنجا نبود ودر ورودی برای رفتن کنارضریح از ان در وارد شدیم وزیارت کردیم وبرگشتیم به محل سکونت در روز اخرسفر که می خواستیم برگردیم برگشت منتظر بود گفتیم خوب است اخرین زیارت راهم ازهمان محل نزدیک وخلوت برویم که رفتیم ومانند روز اول به اسانی زیادت نمودیم وازخواب بیدارشدم

واین خواب راتعبیرکردم به لطف امام رضا علیه السلام که نرفته به مشهد ما را دعوت کرده و به اسانی زیارت انحضرت کردیم وراضی نشده که مجلس ترکالکی که سالهاست میرومدتعطیل شود

80-عجله نکن امام زمان علیه السلام بخاطرتوامده است

جناب حجه الاسلام والمسلمین اقای  حاج  سیدمصطفی منجم دست نوشته ای داشتندکه یکی ازمومنین برای من اورد به خط  وامضایایشان  بدین شرح

اقای حاج ابوافتح فتحی یکی ازمومنین ساکن شهرترکالکی برای من قضیه ای را بیان کرد که درسال 1383 که باکاروان شوشتر به مکه معظمه مشرف شده بعدازبرگشت از منی وانجام اعمال حج روزجمعه ای بود ودعای ندبه رادرکف ساختمان مسکونی مابرگزارکردند ومن در جلسه ان دعاشرکت کردم درحین قرایت دعا وبعدازان حالت بسیارخوبی به من دست دادازگریه هابرای فراق امام زمان علیه السلام وارزوی دیدن انحضرت دردلم تازه شد

بعدازختم دعا که برخاستم وبه طبقه چهارم ساختمان که اتاق مسکونی من درانجا بودرفتم دیدم دراتاق باز است بااین که بایدبسته باشد  وقتی دراتاق رسیدم درحالت بیداری وهوشیاری نه عالم خواب . دیدم حضرت ایه الله سیدنورالدین شریعتمدار وحجه الاسلام والمسمین سید مصطفی منجم سرپاایستاده اندبه حالت تعظیم

ناگهان دیوار روبرو شکافته شد وامام زمان علیه السلام ازمیان همان شکاف بالا امد و وارداتاق شد من خیلی خوشحال شدم وهول شدم وباعجله خواستم خدمت انحضرت برسم که اقای شریعتمداربه من گفتندعجله نکن وبا وقاروتعظیم واردشو که امام زمان علیه السلام بخاطر تو اینجا امده است من باصبر و طمانینه وارد شدم وخودرا بردست وپای انحضرت انداختم وچون سرحال امدم خودرادراتاق افتاده دیدم وهیچ کس انجانبود

  • ۹۹/۱۱/۲۹

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی