31 ـ یک بالش از حشرات

در شب هفتم ماه محرم 1411 ق که مطابق با 8 مرداد 1369 ش بودو در قریه ترکالکی( که اکنون سال1391شهرشده است) برای تبلیغ رفته بودم پس از تمام شدن منبر رفتم به قریه دشت بزرگ و اهالی آنجا تقاضا کردند برای رفتن به منبر در ساعت 5/11 شب و من گفتم که دیر شده است آنها قبول نکردند و خواهان منبر شدند با اصرار زیاد و بالاخره من بقصد خدمت بامام حسینu پذیرفتم و منبر رفتم آنشب در همانجا خوابیدم در خواب دیدم که بالش که در زیر سر من است پر است از عقرب و حشرات موذی دیگر و من آنرا برداشته‌ام و پاره کرده‌ام و آنچه در میان آن بوده است از حشرات همه را بر زمین ریخته که بالشت پر از آنها بود و همه را با یک وسیله له کرده و از بین برده‌ام.

البته ان حشرات را تعبیر به گناهان نموده که ازبین رفته وبخشیده

شده اند و این رویارا را کاشف از قبولی آن منبرانشاالله.